بدنت،نقشه ی زندگی ام شده است (ترجمه شعر "جسمک خاطتی" نزار قبانی)
با سلام و تبریک سال نو،به مناسبت تقارن سال نو(اول فروردین-21 مارس-) با زادروز شاعر بزرگ سوری "نزار قبانی" یکی دیگر از اشعار زیبایش را تقدیم می کنم:(آخرین ویرایش:۲۹ شهریور ۹۸)
عاشق تر از اینم کن،عاشق تر
که تویی از همه تبهای دیوانگی ام شیرین تر
تو گردش خنجر در رگهای منی و
فرو شدن چاقو در تن!
غرق تراز اینم کن...بانو
که صدا می زندم دریا
بمیران و دوباره زنده کنم (دلبر)
که می کُشی ام هر بار و (با عشقت)
زنده می کنی ام یک بار دیگر
بدنت،نقشه ی زندگی ام شده و
دیگر نقشه ی دنیا به چه کارم آید؟
که من ام دیرینه ترین پایتختِ (کشور) عشق!
زخم تن ام چون نقاشی ای از دوره ی فرعونی است
دردم..چون لکه ی روغنِ (زیتونی)
کشیده شده به روی زمین
از بیروت..تا...چین
دردم،کاروانی بود...که قرن هفتم میلادی
خلفای شام...روانه ی چین کردند و
در کامِ اژدها... گُم شد
گنجشک دلم،اردیبهشت ام!
ماسه ی ساحل و جنگل زیتونم!
تو که طعم برف و آتش یکجا داری و
عطر شک و یقین منی!
از ناشناخته ها می ترسم..پناهم باش
از تاریکی می ترسم..در آغوشم گیر
سردم شده..بپوشانم
برایم داستانهای کودکانه بگو
کنارم بخواب و ترانه بخوان
که من از آغاز...
می گشتم پیِ یک سر که بر آن سر بگذارم
پیِ عشق زنی
که نویسد روی دیوارم و بعد...
پاکم کند از آنجا
پی ِعشق زنی که
تا نزدیکی خورشیدم ببرد...(آنگاه)
کند آزاد و رها
پیِ لب های زنی که مرا
چون گرد طلای ساییده کشد (بر لبها)
چراغ نورافشان زندگی ام
نسیم خنکِ (صحرای دلم)
فانوس پرنور و راحتی باغ و بستانم
پلی از عطرِخوش ِلیمو برپا کن و
همچون شانه ی عاجی خود
در تاریکی گیسویت جایی بده... من را و
ببر از یادم
که قطره ی آبی گرم ام...
باقیمانده به تقویم آبان
عشق تو چون اسب سرکش قفقازی
زیر سُم هایش له خواهد کرد و لگد کوبم !
و غوطه خورد در اشک چشمم!
عاشق تر از اینم کن،عاشق تر
ای از همه تبهای دیوانگی ام شیرین تر
که به خاطر (عشقت) همه زنهایم را آزاد..و
گواهی تولد خود باطل کردم
و بریدم همه رگهایم...
🌹🌹🌹
زيديني عشقاً زيديني .. يا أحلى نوبات جنوني
زيديني غرقاً يا سيدتي .. إن البحر يناديني
زيديني موتاً علً الموت إذا يقتلني يحيني
يا أحلى امرأة بين نساء الكون أحبيني
يا من أحببتك حتى أحترق الحب أحبيني
إن كنتِ تريدين السكنى أسكنتك في ضوء عيوني
حبكِ خارطتي ما عادت خارطة العالم تعنيني
أنا أقدم عاصمة للحزن وجرحي نقش فرعوني
وجعي يمتد كسرب حمام من بغداد إلى الصين
عصفورة قلبي .. نيساني ..
يا رمل البحر وروح الروح .. ويا غابات الزيتونِ
يا طعم الثلج .. وطعم النار .. ونكهة شكي ويقيني
أشعر بالخوف .. من المجهول فآويني
أشعر بالخوف .. من الظلماء فضميني
أشعر بالبرد .. فغطيني وظلي قربي غني لي
فأنا من بدأ التكوين .. أبحث عن وطن لجبيني
عن حب امرأة يأخذني .. لحدود الشمس ويرميني
نوارة عمري مروحتي .. قنديلي فوح بساتيني
مد لي جسراً .. من رائحة الليمون
وضعيني مشطاً عاجيا ..ً في عتمة شعركِ وأنسيني
من أجلك أعتقت نسائي .. وتركت التاريخ ورائي
وشطبت شهادة ميلادي .. وقطعت جميع شرايني
تو دنیا از غمم هیچ کم نمی شه